نوشته اصلی توسط
mohsen987
سلام و عرض وقت بخیر خدمت همگی دوستان عزیز
خیلی خلاصه میگم دوستان که اذیت نشید .
من 20 سال سن دارم و از یک دختر فامیل دور که 17 سالشه که سالی یکبار همدیگر رو میبینیم خوشم اومده و واقعا دوستش دارم و قصدم فقط دوستی نیست بلکه ازدواج هم هست .
من بعد از مدتی پیج اینستاگرامش رو پیدا کردم و بهش پیام دادم ، بهش گفتم دوستش دارم و ... اونم میگفت از سرت میپره و بعدش من گفتم قول میدم نمیپره و من واقعا دوست دارم و اونم گقت میبینیم ...
اول مدتی باهام حرف میزدیم و بعضی روزا میگفتیم و میخندیدیم
اما بعد چند روز بهم گفت من اعصاب خورد میشه چون عذاب وجدان دارم چون چیز پنهونی از پدر و مادرم ندارم و گفت بهم برو . ازشم خواستم بمونم گفت نمیشه باید بری
منم رفتم و بعد یک هفته دوباره بهش پیام دادم ، شب یلدا بود ، پیام دادم و بازم پنج شیش روزی حرف زدیم و خالا دو روز پیش گفت خیلی اذیت میشم و برو و ... منم خداحافظی کردم
درمورد روحیش خودش میگه ادم بی احساسیه
سواله برام ایا داری با دست پس میزنه با پا پیش میکشه ؟ یا واقعا راست میگه و نمیخواد اگه نمیخواد باهام حرف بزنه پس چرا حرف میزد یه مدت و کلی هم حرف زذیم ... کلی حرف ، از سلیقه گرفته تا فامیلا
حتی ازش به صورت مفصل پرسیدم تو قبل این اخرین بار رفتن ، بمونم یا نه ،،، گفت منو سر دوراهی قرار دادی ، من ممکنه اینده از یکی دیگه خوشم بیاد اون موقع شرمندت میشم ،،، بعدش گفتم باشه من میرم اونم گفت مگه من گفتم بری ؟
گفتم بمونم ؟ گفت من اصولا زیاد اذیت میکنم ... بعدش گفتم پس بمونم ، گفت نه ( اینجور نوشت که نه گفت بمون نه گفت برو )
نمیدونم قضیه چیه ، چرا اینکارو کرد ... واقعا عذاب وجدان داره یا بهانست ؟
ایا از من بدش میاد ؟ یا ....
به نظرتون داره امتحانم میکنه یا نه
لطفا کمکم کنید .